حال و صاحب حال عربی دوازدهم
حال: اسمی [نکره ،مشتق و منصوب ]ویا جملهای[اسمیه یا فعلیه] است که برای بیان حالت فاعل یا مفعول یا نایب فاعل و… هنگام وقوع فعل می اید .
حال مفرد
۱-حال مفرد غالبا مشتق(اسم فاعل ،اسم مفعول،صفت مشبهه) می آید. رایتُ الطالبَ مُبتسماً
۲-حال مفرد از نظر عدد وجنس با صاحب حال(مرجعحال) مطابقت میکند .رایتُ الطالبةَ مبتسمةً – رایتُ الطلابَ مبتسمینَ
3- صاحب حال(مرجع حال) معرفه است اما حال نکره است . (در تستها دقتکنید)
گاهی حال بصورت جمله (اسمیه یا فعلیه )می آید رایتُ الطلابَ و هممبتسمونَ
دقت کنید حال در جمله بالا بصورت جمله اسمیه آمده و کلمهمبتسمون» خبراست و مرفوع. بنابراین با حال مفرد اشتباه نگیرید
دقت در این مورد نیز در تستها ضروریست.
(محبوبترین خوراک نزد خدا آن است که دستها بر آن زیاد باشند.)
بهترین غذا نزد خداوند، آن است كه گروهى بسیار بر آن بنشینند.
با توجه به درخواست دانش آموزان عزیز ،محل اعرابی کلمات دو آیه درس اول عربی یازدهم تجربی، تقدیم به همه دوستان.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
(بِسْمَ) جارو مجرور. / الله : مضاف الیه و مجرور(موصوف)
موصوف ، محل اعرابی(نقش) نیست.
(الرَّحْمنِ) صفت اول.
(الرَّحِیمِ) صفت دوم.
{یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْقَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَكُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍعَسى أَنْ یَكُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلا تَنابَزُوابِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمانِ وَمَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِكَهُمُ الظَّالِمُونَ (11)}.
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا) یا :حرف ندا / ایها الذین آمنوا : گروه منادایی طبق کتاب عربی دوازدهم انسانی چاپ98 /آمنوا : فعل و فاعلش ضمیر و/ (لا یَسْخَرْ) مضارع مجزوم با لا نهی /(قَوْمٌ) فاعل /(مِنْ قَوْمٍ) جارومجرور / (عَسى) فعل ماضی تام /(أَنْ یَكُونُوا) فعل مضارع منصوب . از فعل های ناقصه، واو :اسم فعل ناقصه / خَیْراً خبر فعل ناقصه منصوب / (مِنْهُمْ)جارومجرور/ما بعد ش ،فاعل عسى(خارج کتاب)/ (وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَكُنَّخَیْراً مِنْهُنَّ) جمله: معطوف به ما قبل خود / (وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ)وَلا تَلْمِزُوا: مضارع مجزوم با لا نهی، واو فاعلش،/ أنفسَ مفعول/ کمْ : مضافالیه/ (وَلا تَنابَزُوا) لا تَنابَزُوا : فعل نهی ، و: فاعلش،( معطوف به ما قبل)/(بِالْأَلْقابِ) جارومجرور (بِئْسَ الِاسْمُ) بِئْسَ : فعل ماضی برای ذم،/ الِاسْمُ:فاعل / (الْفُسُوقُ) مبتدأ ( اسم مخصوصذم ،خارج کتاب)/ جملة بِئْسَ الِاسْمُ خبرش است(خارج کتاب)/ (بَعْدَ) قید زمان /(الْإِیمانِ)مضاف إلیه (وَمَنْ) واو حرف / مَن : اسم شرط ،جازم / (لَمْ یَتُبْ) مضارع مجزوم بالم و فعل شرط وفاعلش ضمیر مستتر هو/ (فَأُولئِكَ) فاء جواب شرط / أُولئِكَ :مبتدأ /(هُمُ)ضمیر فصل(خارج کتاب) / (الظَّالِمُونَ) خبر وجملة اسمیة در محل جزم /
{یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُواكَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلا تَجَسَّسُوا وَلا یَغْتَبْبَعْضُكُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یَأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُوَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ (12) یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّاخَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثى وَجَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَقَبائِلَ لِتَعارَفُواإِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ(13)}.
باسمهتعالی قواعد درس اول عربی یازدهم
اسم تفضیل:
در درس فارسیبا صفت برتر» و صفت برترین» آشنا شدهاید، هرگاه بخواهیم دو چیز را با هم بسنجیمو یکی را بر دیگری برتری دهیم، از صفت برتر یا صفت تفضیلی استفاده میکنیم، اما وقتیمیخواهیم یک چیز را با چیزهای دیگر (انواع مختلف) مقایسه کنیم، از صفت برترین یا صفتعالی استفاده میکنیم،
اسم تفضیل اسمیاست كه برای بیان برتری كسی یا چیزی و یا كمتر» و یا زیادتر» بودن صفتی را در موردینسبت به مورد دیگر بیان می كند.
اسمتفضیل در عربی بر وزن أفعَل» می آید
اسم تفضیلعربی = صفت برتر یا برترین فارسی
این جملات رااز کتاب های سال قبلتان حتما به یاد دارید :
أحَبُّ عِبادِاللهِ أنفعُـهم للنّاس . محبوب ترین بندگان خدا سودمندترینـشانبرای مردم است .
خَیرُ الأمورِ أوسطُـها . بهترین کارها میانه ترینـشان( میانه ترین آنها ) است .
أحَبُّ الأعمالِ إلی اللهِ حِفظُ اللّسانِ . محبوب ترین کارهانزد خدا نگهداشتن زبان است .
أعجَزُ النّاسِ مَن عَجَزَ عنِ اکتِسابِ الإخوان . ناتوان ترین مردمکسی است که از به دست آوردن دوست ناتوان باشد .
إنَّ أحَبَّ عبادِ اللهِ ألی اللهِ أنصَحُـهم لعباده . همانا محبوب ترین بندگانخدا نزد خدا اندرزگوترینـشان برای بنده هایش است .
أکثرُ خطایا ابنِ آدم فی لسانِه . بیشترین گناهانآدمیزاد در زبان او است
نکته:اسم تفضیلمانند سایر اسمها میتواند جمع بسته شود، معمولاً جمع مکسر آن بر وزن أفاعِل» میآید:
مثال: أراذِل»جمع مکسر أرذَل» و أفاضِل» جمع مکسر أفضَل» و هر دو اسم تفضیل هستند.
نکتهمهم:اسم رنگها بر وزن أفعَل» میآید اما هیچکدام اسم تفضیل
نیستند؛أخضَر، أبیَض، أسوَد، أحمَر و.» هیچکدام اسم
تفضیل نیستند.
1- چگونه ترجمه کنیم؟ صفتبرتر ؟ یا برترین؟
أفعَل مِن= تر از(صفت برتر): مثل : قارة آسیا أکبر مِن قارة اوروبا
قاره آسیا، بزرگتر از قاره اروپا است.
مِن أفعَل: از .ترین( صفت برترین)
علیٌ مِن أشجَعِ الناسِ
علی ازشجاعترین مردم است
اگر اسمتفضیل، مضاف واقع شود : صفت برترین ترجمه میشود
أفضَلُ النّاسِ أنفعُـهم للنّاس . بهترین ( برترین ) مردم سودمندترینـشان برای مردم است .
کلمات رنگی؛ اسم تفضیل هستند .
2 - اگر بخواهیم اسم تفضیل را بصورت صفت برای یکاسم بیاوریم : برای اسم مذکر ، بر وزن افعل» و برای اسم مونث ، بر وزن فُعلی» می آید. مثلا : علی الاکبر – زینب الکُبری
الطالبُ الافضل - الطالبة ُ الفُضلی .
3 . دو کلمه خیر و شرّ» می تواند اسم تفضیل باشد .(امااین دو کلمه همیشه اسم تفضیل نیست). وقتی اسم تفضیل می شود که به معنای بهتر و بدتر( بهترین و بدترین ) باشد .
خیرُ النّاسِ مَن نَفَعَ النّاسَ . بهترین مردمکسی است که به مردم سود برساند .
شرّ النّاس من لا یعتقد الأمانة و لا یجتنبالخیانة. بدترین مردم كسى است كه امانت را نگاه نداردو از خیانت دورى نكند.
إنّ شر الناس ذو الوجهین.
قطعا بدترین مردم دو چهره گانند.
خیر الکلام ما قل و دل :بهترین سخن ، کوتاه و گویاست.
اسْمُ الـمَکانِ
یکی دیگر ازوزنهای مهم، اسم مکان» است که بر مکان دلالت میکند، این اسم معمولاً بر وزن مَفْعَل» ، مَفْعَلة» و مَفْعِل» میآید:
مثال: مَلعَب»: ورزشگاه←مکان ورزش کردن مَطعَم»:رستوران ←مکان غذا خوردن مَصنَع»: کارخانه ←مکان ساختن
مَدرَسة: مدرسه / . مَکتبَة : کتابخانه
مَحمِل»: کجاوه←مکانحمل کردن مَنزِل»:خانه←مکان نزول کردن مَغرِب»: مغرب ←مکان غروب کردن
نکته: برایاینکه هیچگاه وزنهای اسم مکان را فراموش نکنید، عبارت مَسْجِد و مَعْبَد» را بهخاطربسپارید!
نکته: گاهیاسم مکان بر وزن مَفعَلَة» میآید، باید دقت داشت که این وزن به معنای مؤنث بودن کلمهنیست:
مثال:مَکتَبَة»:کتابخانه مَطبَعَة»:چاپخانه مَدرَسَة»: مدرسه
تنها اسمی بهعنوان اسم مکان» شناخته میشود که بر وزنهای گفته شده آمده باشد، باید مراقب باشیمکه هر اسمی را که معنای مکان میدهد، اسم مکان درنظر نگیریم؛ اسمهایی مانند: تَحت(زیر)، غابة (جنگل)، بِلاد (کشور)، مَدینة (شهر) و. که هیچ یک بر وزنهای مشخص شدهنیامدهاند، اسم مکان محسوب نمیشوند.
نکته: اسم مکانبهصورت جمع مکسر و بر وزن مَفاعِل» جمع بسته میشود:
مثال: مَلعَب ← مَلاعِب مَطعَم ← مَطاعِم مَکتَبة ← مَکاتِب مَدرَسة ← مَدارِس
باسمهتعالی
حروف مشبهةبالفعل( قواعد درس اول عربی دوازدهم)
حروف مشبهةبالفعل عبارتند از : أنّ ، إنَّ ، کأَنَّ، لکنّ، لیتَ ، لعلَّ .
این حروف برسر جمله اسمیه می آیند ومبتدا را با عنوان اسم حروف مشبهة بالفعل » منصوب و خبر را مرفوع باقی می گذارند. مانند : اللهُ علیمٌ » إنَّ اللهَ علیمٌ»
إنَّ :حرفمشبهة بالفعل / اللهَ: اسم حرف مشبهه، منصوب /علیمٌ:خبر حرف مشبهه، مرفوع
الطالبونَمجتهدونَ» إنّ الطالبینَ مجتهدونَ»
دقت کنیدکه علامت نصب ،در اسم جمع مذکر سالم ینَ» است
همچنین علامتنصب در اسم مثنی ، ینِ» است.
علمتُ أنَّالنصرَ قریبٌ (دانستم كه پیروزی نزدیك است).
قلتُ إنَّ الكتابَ نافعٌ (گفتم كه كتاب سودمند است).
نکته : تفاوتإنَّ با أنَّ چیست ؟ اگر به مثالهای بالا دقت کنید می بینید که إنّ در ابتدایجمله و أنَّ در وسط جمله می آید»
نکته:أنّ نمی تواند اول جمله بیاید و همچنین بعد از مشتقات قالَ(قیل ، قُل و .) از إنَّاستفاده می کنیم.
كأنَّ
كأنَّ» برایتشبیه به كار میرود و معنای آن گویی كه، مثل اینكه، انگار كه» میباشد.
مثال: كأنَّالممرِّضَةَ اُختُ المریض (گویی كه پرستار خواهر بیماراست).
لیتَ( تمنی، آرزوی محال) / لعلَّ ( رجاء ،آرزویممکن)
لیتَ» برای بیان آرزو و تمنّی (= ای كاش) و لعلَّ» بیانامیدواری و گمان (= شاید، امید است که) به كار میروند، مثال:
لیتَ البیتَ واسعٌ (ای كاش خانه ،بزرگ بود).
لَعَلَّ الفرجَ قریبٌ (شاید گشایش، نزدیك باشد).
درعربی به لیت»، حرف تمنّی» و به لعلَّ» حرف رجاء» گفته میشود.
لكنَّ
به لكنَّ»حرف استدارك میگویند برای رفع ابهام می آید. مثلاً در جمله الكتاب صغیرٌ ولكنّه مفیدٌ»اگر گوینده تنها به جمله الكتاب صغیرٌ» اكتفا كند، ممكن است این توهم را برای شنوندهپدید آورد كه كتاب به جهت حجم اندكش سودمند، نیست، از این رو با اضافه كردن جمله لكنّهمفیدٌ» درصدد از بین بردن این توهم است.
نکته : اسم حروف مشبهة بالفعل، به دو صورت می آید.
1- ضمیر متصل. مانند : انتَ عالمٌ » = إنّکَ عالمٌ (انتَ :ضمیر منفصل =کَ :ضمیر متصل).
إنّ : حرف مشبهة بالفعل / کَ : اسم حرف مشبهه/ عالمٌ: خبر حرفمشبهه، مرفوع
پساگر مبتدا، ضمیر بود ، ضمیر متصل متناسب با آن، به حروف مشبهه ، می چسبد.
2- به صورتاسم ظاهر
أحسَنُ الحَسَنِحُسنُ الخُلقِ
إِنَّ أحسَنَ الحَسَنِ حُسنُ الخُلقِ: به راستی که نیکوترین نیکیها ، خلق نیکو است.
أعرفأنّ الأکلَ لذیذٌ لکنّ الإسرافَفی الأکلِ ضارٌّ : میدانم که خوردن، لذت بخش است اما زیاده روی در خوردن مضّر است.
لا نفی جنس
لای نفی جنسمبتدا را با عنوان اسم لا نفی جنس،فتحه می دهد و خبر را مرفوع باقی می گذارد.( گاهی خبر لا نفی جنس، حذف میشود)
لا سیفَ أقطعُ من الحقِّ. ( هیچ شمشیری بُرنده تر از حق نیست)
لا شئَ أضرُّ من الجهلِ. ( هیچ چیزی زیانبخش تر از نادانی نیست)
دقت کنید :بعد از لا نفی جنس ، اسم می آید.
اسملای نفی جنس 3 ویژگی دارد
1- فتحه می گیرد.
2- تنوین و الف و لام نمی گیرد
3- جابه جا یا حذف نمی شود.نکته: در ترجمه جمله ای که با لا نفی جنس شروع شده از هیچنیست(یا معادل نیست) »استفاده میکنیم
درسالهای گذشته با چند نوع لا» آشنا شدید :
1- لای نهی: که فعل مضارع را مجزوم (ساکن یا حذف ن)می کند .
مانند : لا تُشرکْ بالله ( لقمان /13) به خداوند شرک نَوَرز.
لا تَکْتُبْ علی الجدار: روی دیوار ننویس.
لاتَکْتُبوا : ننویسید.
2- لای نفی: برسر فعل مضارع می آید و ترجمه فعل رامنفی میکند.
مانند : زیدٌ لا یأکُلُ و لا یشربُ ( زید نمی خورَد ونمی نوشد)
دقتکنید : بعد از لا نفی و لا نهی ، فعل می آید.
2- حرف جواب : در جواب حروف استفهام می آید.
أ أنتَ كَسَرْتَ اُّجاجَ ؟ لا ››
درباره این سایت